بهش گفتم دوسش دارم
شرایط خیلی شلوغ پلوغه.
فرفره خیلی مهربون شده و عالی برخورد میکنه.
میم عزیزم داره کرم میریزه و به طرز احمقانه ای دلم میخواد تصور کنم کرم ریختنش دلیلی داره میخواد به یه چیز خوب ختم بخیر شه.
تو خیابون از یه پسره شماره گرفتم.
و به اونی که فکرشم نمیکردم گفتم دوست دارم.
زندگی همین قدر عجیب شده
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۴۰۰ ساعت 0:3 توسط میس
|