احساسات پنج گانه ما، بویایی - چشایی - بینایی - شنوایی و لامسه برای کشف جهان پیرامون ماست. یکی از قوی‌ترین اینها حس لامسه ست، برای لمس چیزی ، خطر نزدیک شدن بهش رو به جون میخری و تا حد ضرورت که باز شدن یک دست کامل باشه یا خیلی کمتر به اندازه در آغوش کشیدنش بهش نزدیک میشی.

کشف تن یار، یکی از اون کشف های ماناست. شناخت ذره به ذره از تن یار، پستی ها و بلندی ها، پیچشش ها و خمش‌ها و افتادگی ها.... حتی زخم ها و خال ها که هر کدوم می‌تونند داستانی داشته باشند که تو رو حتی به اندازه یک خاطره به یار نزدیک‌تر کنه.

شب پیش بعد گذشتن مدت کمی از فیلم تی‌تی ، در حالیکه دستم توی دستش بود و نوک تک‌تک انگشت ها رو بوسیده بود و همه تپه ها واستخوان ها و رگ ها رو کشف کرده بود، روی نقطه سرخ رنگ کوچک منتهی به انگشت شست چند باری دست کشید و پرسید این چیه؟!

تو تاریکی سینما بهش نگاه کردم و گفتم یه خال سرخ.